گفتوگو | غمنامه روانشناسی
اشاره: روانشناسی علمی است که با استفاده از روش علمی به پژوهش و مطالعه روان (ذهن)، فرایندهای ذهنی و رفتار در موجودات زنده میپردازد. به عبارتی دیگر روانشناسی به مباحث رفتار و فرایندهای روانی میپردازد که منظور از رفتار کلیه حرکات، اعمال و رفتار قابل مشاهده مستقیم و غیرمستقیم و منظور از فرایندهای روانی مباحثی همانند احساس، ادراک، تفکر، هوش، شخصیت، هیجان و انگیزیش، حافظه و.. است.
تاریخچه ای که از روان شناسی به دست ما رسیده است بیشتر شبیه غمنامه ای است که ما را از اصل خود فاصله داده است. علمی که امروزه اسمش را روانشناسی می گذاریم حاصل علم الهی است که غربی ها با به نام زدن آن برای خود، همه را مسحور علم ساختگی! خود کرده اند.
خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا با حجت الاسلام نوید خاکبازان، پژوهشگر و استاد روان شناسی موسسه امام خمینی(ره) و موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) درباره تاریخچه علم روان شناسی به گفت و گو پرداخته است که آن را در زیر می خوانید.
رسا ـ پیشنیه این علم به چه زمانی باز می گردد؟
گفته می شود سیر روان شناسی در سه دوره قابل بحث است. معمولا می گویند از دوره باستان شروع شده است و بعد در قرن 19، وونت کار در آزمایشگاه انجام داد. حالا سوال این جاست که یونان باستان کدام قطعه از بهشت بوده که همه چیز در آن بوده است؟
می گویند سقراط با همان شرایط با همه پیشرفت هایی که امروزه انجام شده است اگر امروز باشد در آمریکا کرسی تدریس دارد. یک تحلیل این است که سقراط حکیم یا نبی یا رسول بوده است و تحلیل دیگر اینکه راسل در کتاب علم در دنیای باستان بررسی کرده است که می گوید اینها حرف ها از خودشان نبوده است و این را از چند نقطه گرفتند و این پیامبران الهی بودند که این افراد از آن ها گرفته اند.
مثلا از مصر حضرت موسی علیه السلام را اسم می برد و یا اسم حضرت داوود علیه السلام از کنعان را می برد. اسم از بین النهرین می برد ولی از حضرت ابراهیم علیه السلام نامی نمی برد. این یونانیان پس تحت تاثیر این سه نقطه بودند لذا می گوییم علم مفیدی برای انسان نمی تواند قطع شده از خالق انسان باشد.
با این وضعیت پس این همه تمام تاریخ ، نه صرفا روان شناسی بلکه رشته های دیگر هم نگاه می کنید نقطه شروع تمام رشته ها برمی گردد به یونان و لذا می گوییم که اگر یونانیان نبودند ما می مردیم دیگر!
لذا آن چیزی که وجود دارد که آیت الله جوادی هم مطرح می کنند این است که ارسطو تحت تعالیم حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است ولی جلوتر که می آییم بین میلاد مسیح تا قرن 5 چه اتفاقاتی افتاده است؟ از قرن 5 تا 15 می شود که قرون وسطا و تاریکی علم مطرح می شود در این ده قرن چه اتفاقی افتاده است که یک مرتبه در دوران تاریکی که هیچ چیزی نیست و یک قطعه گمشده ای وجود دارد و بعد یک مرتبه چطور آن ها آمدند بعد از قرن 19 روانشناسان علوم را از یونان گرفتند؟ این قطعه گمشده نقش اسلام در روان شناسی است که مسلمانان بودند که علم را به ما رساندند.
رسا ـ یعنی علاوه بر شروع این علم با محوریت الهی ، شکوفایی آن نیز توسط مسلمانان انجام شد؟
بله. وقتی که کلیسا مخالف بود و نمی گذاشت مطالب ارسطو به مردم برسد این مسلمانان بودند که کتب تاریخچه روان شناسی را که الان ما می خوانیم ترجمه می کردند.
نقش بازپدیدآوری آثار را مسلمانان داشتند. در قرن 8 میلادی اولین آثار یونانی به عربی ترجمه شد و این سلطه اسلامی تبدیل شد به یک مخزن و انبار علم. لذا ابن سینا در کتاب های تاریخچه روان شناسی از مسلمانان اسم نمی برند یا یک کتاب خاصی مثل کتاب تاریخ روان شناسی هرگنهان که جزء معدود کتبی که نام می برد از ابن سینا اوه سینا نام برده می شود یا از ابن رشد اوه روس نام می برند در غرب که اینها بودند ترجمه کردند. یا ابوعلی حسن بن هیثم که در قرن 9 میلادی کارهای اینگونه انجام داده است.
اینکه در طول قرون تاریکی، پیشرفت در غرب محدود بود ولی اسلام روز به روز بالنده تر می شد و مسلمانان و اندیشمندان مسلمان بودند که آثار را ترجمه می کردند و بسط و نقد می کردند. لذا دانش اسلامی در آن زمان پیشقدم بوده است نسبت به دانش غربی در زمان خودش بوده است.
حتی می گویند ریاضی را هم ما از مسلمانان یاد گرفتیم و ما چیزی نداشتیم. لذا اینها را لابه لای بحث هایشان مطرح می کنند.
رسا ـ این مطالب را در کتب تاریخچه علم روان شناسی هم مطرح می کنند؟
چیزی که قابل تامل است، در کتب تاریخچه روان شناسی که نوشته می شود شخصی است به نام دکتر فتحعلی. کتابی نوشته است به نام بین المللی سازی تاریخچه روان شناسی.
یک فصل در کتابشان آقای دکتر فتحعلی نوشته است البته با اینکه عرق ایرانی هم دارد ولی یک نیش و کنایه ای می زند -عنوانش را گذاشته است روان شناسی در جهان سوم عنوان فصل این است- که ایران و ژاپن و ترکیه جزء آن است که اتفاقا ترکیه را بیشتر بسط می دهد، می گوید ایرانی با اینکه پدیده غربی شدن بدشان می آید اما من مانده ام مثلا در دانشگاه تهران کتاب روان شناسی حیوانی، حیوان اجتماعی می گوید. کتاب روان شناسی اجتماعی تدریس شده و چاپ و ترجمه شده است و حیوان اجتماعی تبدیل شده است به روان شناسی اجتماعی یعنی همان نظریه تکاملی است ولی عنوانش را تغییر داده اند. می گوید چطور مخالفتی است که اصلش را به خورد آدم ها می دهید و مثلا بعدش می آید می گوید مرگ بر غرب!
رسا ـ پس تاریخچه های موجود در چه قالب و مولفه ای، روان شناسی را معرفی می کنند؟
این کتاب های موجود تاریخچه روان شناسی را باید بگوییم تاریخچه روان شناسی آمریکا. آمریکایی ها علاقه زیادی به نوشتن تاریخچه داشتند حتی از اروپاییان هم بیشتر؛ ولی من بررسی کردم دیدم چند اصل وجود دارد.
اصل اول این است که مطلبی که منعکس می شود یا باید آمریکایی باشد یا باید در خدمت روان شناسی آمریکایی باشد ولو در جایی دیگر خیلی اعتباری نداشته باشد اما اگر در خدمت روان شناسی آمریکایی باشد می توانیم منعکس کنیم. اصل دوم اگر در جایی دیگر باشد ولو اعتبار داشته باشد نباید بیاید.
اصل سوم چیزی به نام آفریقا، آسیا و اقیانوسیه ما در تاریخچه روان شناسی نداریم. پیاژه ای که بعد از 1960 نظرش منعکس شد در صورتی که او برای دهه بیست است ولی نظریه اش در 1960 در تاریخچه روان شناسی مطرح می شود. چرا در کتاب تاریخچه روان شناسی از ریگوتسکی اسم کمتر برده می شود یا فروید در اواخر عمرش سفر می کند به آمریکا و آن موقع آرام آرام می آید در تاریخچه ها؟
رسا ـ نقش اندیشه اسلامی در روان شناسی چگونه است؟
پس اگر آن بخش عمده را توجه کنیم من تصورم این است که در کتب تاریخچه مثلا همین روند پیروی شده است که باور نداریم که علم غرب یکی از مهمترین پایه هایش و مهمترین خاستگاه هایش اندیشه های مسلمان هاست. حالا اگر بخواهیم نقش اندیشه اسلامی را هم بحث کنیم یک بحث مفصل است. یکی مثل فروید زبان را مسلط است که یکی از آن ها عربی است. چرا او باید عربی مسلط باشد؟ یا فلیگمن الان روان شناسی مثبت را پایه گذاری می کند او یکی از بحث هایش شاهکار است.
او می گوید قرآن را با پرسون خط به خط خواندیم. رسیدیم به 600 فضیلت و خلاصه کردیم به 6 فضیلت و 24 توانمندی مَنِشی. یعنی اینها دارند از اندیشه اسلامی هم استفاده می کنند در روان شناسی موجود، منتها آن چیزی که می خواهم در این غمنامه تاریخچه روان شناسی بگویم این است که آن چیزی که به ما از روان شناسی و تاریخش نمایاندند یک نیمرخ است و تمامش را به ما نشان ندادند.
آن چیزی که وجود داشته است طبیعتا تاثیرگذاری روان شناسی فرهنگی و آن قطعه هایی که وجود داشته است و جمع آوری نشده و ایده هایی که استخراج نشده است و متاسفانه این اتفاق به صورت منسجم پیش نیامده است تا تاثیرگذاری اندیشه اسلامی، اندیشه های توحیدی و این نگاه های اسلامی توحیدی که منجر شده است به شکل گیری همین روان شناسی موجود که خاستگاه روان شناسی فعلی هست.
وقتی ما اینگونه نگاه نکنیم و خاستگاه را این گونه نبینیم وقتی می خواهیم بحث از روان شناسی اسلامی کنیم باور این را نداریم که روان شناسی اسلامی خواهیم داشت یا نه. اتفاقا همین روان شناسی خاستگاهش از اندیشه های مسلمانان و اسلام شکل گرفته است و اگر ما این را بپذیریم با قدرت بیشتر و با رفع اشکالاتش و با نقدش می توانیم در مرحله اول با نقد رویکرد های موجود و با آن اشکالات و ساختارهای نادرستی که بعضا در بعضی از مسائلش وجود دارد آن ها را برطرف کنیم.
حال اگر آن ها برطرف شود طبیعتا ما می توانیم در آینده ای نزدیک با داشتن یک اندیشه راهبردی یک روان شناسی اسلامی داشته باشیم و در سطح جهان معرفی کنیم.
رسا ـ اندیشمندان مسلمان فعال در این حوزه وجود دارند؟
بله. حسین رسول در لندن یک کتاب نوشته است به نام مشاوره اسلامی یا دیگری به نام عنبرحق دارد الان کار می کند، خیلی هنر کند به روایات نبوی نهایتا به روایات صحابه تسلط داشته باشد اما همه اینها با اعتماد به نفس بالایی می آیند دیدگاه ارائه می کنند.
الان عنبر حق دارد در این حوزه کار می کند، فواد مغربی می گوید مسلمانان خیلی میگویند ما مطلب زیاد داریم ولی من چیزی ندیدم. در ایران می گویند هست ولی ما مکتوب چیزی ندیدیم.
فواد مغربی سال 2000 یک مقاله نوشته است درباره همین روان شناسی اسلامی. اولین تعبیر روان شناسی اسلامی 1962 میلادی یک مسلمانی معرفی کرد به نام احمد فواد الاعوانی منتها از پس آن برنیامد ولی مطرح کرد و این در تاریخ روان شناسی اسلامی هست.
دکتر کریم ادب و دکتر بدری هستند که این دو اندیشمند مسلمان با ادبیات جدید دارند روان شناسی اسلامی را مطرح می کنند.
غربی ها بخواهند یا نخواهند روان شناسی اسلامی به زودی اتفاق خواهد افتاد و امیدواریم که در تاریخچه روان شناسی اسلامی که طبیعتا به عنوان مسلمان و اندیشمند علوم دینی تسلط بیشتری به منابع داریم. می بایست ما بتوانیم در اینجا در آن تاریخچه و خاستگاه روان شناسی اسلامی جایگاه داشته باشیم و شاید من به این معنا می گویم که نکند روزی که غیرمسلمان ها به تعبیر امیرمومنان علیه السلام در عمل به قرآن کریم از ما جلوتر بیفتند.
نکند روزی غیر از ما یعنی همان غربی ها بیایند یا افرادی مثل عنبر حق ها روان شناسی اسلامی را برای ما بگویند. غربی ها بیایند بگویند این را و خودمان پیشگام در روان شناسی اسلامی نباشیم.
رسا ـ علت عدم پیشرفت در این زمینه را چگونه ارزیابی می کنید؟
فکر می کنم خودباوری وجود ندارد و باید ایجاد شود و اینکه مهم تر از خودباوری ، شجاعت لازم داریم. ما نیاز به تهور و شجاعت داریم.
تاریخ روان شناسی فعلی را که من نگاه می کنیم یکی مثل فروید در زمان خودش با یک شجاعت و تهوری شروع کرد به حرف زدن، در همان دوره مخالفان زیادی داشت و او جزء کسانی بود که بیشترین مخالفت ها با وی شد و تنها کسی بود که اصلا نئوفرویدین آمد. یعنی چه؟ یعنی اینکه اشکال گرفتند و گفتند ما این را احصا می کنیم. گفتند فرویدین جدید هستیم.این پیشگام بودنش برای شجاعت بود و این جسارت و اعتماد به نفس داشت که این بحث ها را مطرح کند.
جالب تر اینکه فروید هیچ کدام از حرفهایی که مطرح می کند این بحث ها برای خودش نیست یعنی او در واقع یک تئوریسینی بود که فقط جمع آوری کرد، دیدگاه و رویکردهای خودش نیست.
کاری که فروید کرد و به نظرم هنر او بود این است که نظم داد و جمع آوری کرد و ساختار داد ولی اندیشه های ابتدایی اش از خودش نبود یعنی از دیدگاه های فلسفی که موجود بود گرفت.
الان تقریبا فروید در روان شناسی پیشگام هست اما وقتی نظریه ها و نظریه فروید را مطرح می کنیم او فقط یک جمع آور بوده است ولی این شجاعت را داشته است که همه را در قالب و ساختار بیاورد به اسم روان شناسیِ روانکاوی این ها را مطرح کند.
رسا ـ پس فروید در حقیقت تئوریسین نبود.
فروید من به این تعبیر می گویم که یک کسی بوده است که آمد و مجموعه ای از دیدگاه های مختلف را جمع آوری کرد،- البته این مبحث را تکه تکه می گویم- لایبنیتس بحث مونادشناسی را مطرح کرد. او از نویسنده های مورد علاقه فروید بود، بحث نیروی محرک روانکاوی که ما الان مطرح می کنیم و کشمکش هایی که بین هیجانات و گرایش متضاد هست، تعارض هایی که شکل می گیرد و این را که الان فروید مطرح می کند از خودش نیست و از لایبنیتس است یا بحث اصطلاح سرکوبی که فروید مطرح می کند، اصطلاح زیرآستانه و ناهشیار، اندیشه های ناسازگار و ناهشیار این ها برای هربارت بوده و او بوده است که اندیشه ناهشیار را مطرح می کند و بحث سرکوبی اندیشه ناهشیار را مطرح می کند.
یا شوپنهاوری که معتقد است که انسان بیشتر تحت تاثیر امیال غیرمنطقی قرار می گیرند و تحت تاثیر غرایزشان قرار می گیرند و خوب جزء نویسنده های اثرگذار اندیشه فروید بود و فروید آمد بحث مفهوم والایش را مطرح کرد. بحث سرکوب افکار ناخوشایند را که فروید مطرح می کند از شوپنهاور گرفته است یا نیچه تاثیر گذار بوده است در تفکر فروید. خیلی بحث های اینگونه که فروید مطرح می کند.
در افکار فروید، داروین تاثیرگذار بوده است و یعنی عینا همان بحث را مطرح کرده است. از دیدگاه هایی که بحث مفهوم بقای انرژی را که فروید مطرح می کند برای هلمهولتز بوده است که این دیدگاه را مطرح کرده است.
یا کوه یخی که همه مطرح می کنند برای فروید نیست. یا هارتمن که یک کتابی نوشته است به نام فلسفه ناهشیار این کتاب در زمانی که فروید مشغول تحصیل پزشکی بود مراجعه کرد و تحت تاثیر شوپنهاور و عرفان یهودی و ناهشیار را مطرح کرد.
این مطلبی که می خواهم بگویم حالا افرادی که تاثیرگذار بودند این چیزی که خیلی ساده بخواهم مطرح کنم اغلب آن چیزی که به فروید نسبت می دهیم و یا اغلب آن چیزهایی که فروید مطرح کرد یکسری عقاید جاری موجود پراکنده بود و فقط نقش فروید این بود که این عقاید را متبلور کند و یک شکل تازه به آن بدهد.
لذا وقتی نگاه می کنیم یک تهور و یک اعتماد به نفس و یک اراده ای در فروید وجود داشت که اینها را اندیشه های مختلف پراکنده را کنار همدیگر بچیند و یک نظام و ساختار بدهد و بشود نظام روانکاوی.
رسا ـ پس در اندیشه اسلامی به مراتب قوی تر و بهتر می توان تئوری سازی برای روان شناسی کرد.
بله. ما الان می بینیم در حوزه اندیشه اسلامی بسیار توانمندیم. متوجه شدم ما یازده هزار روایت فقط در حوزه جنسی و جنسیت داریم. یعنی ما می توانیم در این حوزه چقدر حرف داشته باشیم و چقدر می توانیم کار کنیم. شش هزار روایت فقط در حوزه خانواده داریم. ما دستمان در منابع اسلامی به شدت باز است.
با این تعبیر می گویم که متاسفانه اندیشه اسلامی الان مثل یک چاه نفت می ماند که ما روی آن نشستیم که دیگران می آیند استخراج می کنند و فرآوری می کنند و با محصولات زیبا و با ادبیات خوب به خورد ما می دهند و در اختیار ما قرار می دهند و ما مصرف کننده شدیم.
ما نیامدیم مستقل از منابع خودمان استخراج کنیم و فرآوری کنیم و به جامعه نشان دهیم که این ها روان شناسی اسلامی هستند و فکر می کنم ما پتانسیل روان شناسی اسلامی داریم.
خاستگاه روان شناسی فعلی نقش اسلام نقش اندیشه های اسلامی و مسلمانان تاثیرگذاریشان بوده است و اگر همه اینها را باور کنیم و به خودباوری برسیم به نظرم در آینده می توانیم در آینده نزدیک روان شناسی اسلامی داشته باشیم.
رسا ـ با تشکر از حضرتعالی که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید./829/گ401/س
خبرنگار: محمدمهدی مرادی